سلام اينجا سياه كمر و مزرعه عموعلي آقاست. طاها با بچه ها و باباش اينقدر فوتبال بازي كردند كه توي راه برگشت از خستگي زياد به جاي اينكه بخوابه از هوش رفت. البته سوت توي گردنش رو هم كه مي بينيد نشان دهنده اينه كه طاها هم داور و هم پليسه. اينجا هم بهارخواب مامان بزرگ در همدانه. وقتي كه از سياه كمر برگشتيم همش مي گفت سرم درد ميكنه عزيزكبري هم يه روسري به سرش بست كه سرش خوب بشه. جالبه كه از لحظه اي كه روسري به سرش بست ديگه نگفت كه سرم درد ميكنه. ...